صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1109

1. از غبار جسم حایل ها به هم پیوسته است

2. ورنه آن جان جهان با ما به هم پیوسته است

3. فیض بحر رحمت از خاکی نهادان نگسلد

4. تا به ساحل موج این دریا به هم پیوسته است

5. وصل، هجران است اگر دلها ز یکدیگر جداست

6. هجر، باشد وصل اگر دلها به هم پیوسته است

7. صد بیابان در میان دارند از بی نسبتی

8. گر به ظاهر که با صحرا به هم پیوسته است

9. افسر زر، شمع را دی قید رعنایی فکند

10. سرکشی و دولت دنیا به هم پیوسته است

11. قرب نیکان بی بصیرت را نسازد دیده ور

12. ورنه سوزن نیز با عیسی به هم پیوسته است

13. چون الف در مد بسم الله از اقبال بلند

14. جان ما با آن قد رعنا به هم پیوسته است

15. در جگرگاه زمین یک لاله بی داغ نیست

16. دل سیاهی با می حمرا به هم پیوسته است

17. خنده بیجاست برق گریه بی اختیار

18. اشک تلخ و قهقه مینا به هم پیوسته است

19. از تن خاکی چو مو آسان برآید از خمیر

20. روح اگر با عالم بالا به هم پیوسته است

21. بیم گمراهی ز وصل کعبه سنگ راه ماست

22. گر چه چون زنجیر نقش پا به هم پیوسته است

23. برنیاید از زمین شور صائب تخم پاک

24. وای بر آن دل که با دنیا به هم پیوسته است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غنچه دیدم که از نسیم صبا
* همچو من دست در گریبان داشت
شعر کامل
سعدی
* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی
* شب تیره چون روی زنگی سیاه
* ستاره نه پیدا نه خورشید و ماه
شعر کامل
فردوسی