صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1110

1. هر که از داغ تو در دل لاله زاری داشته است

2. در دل آتش مهیا نوبهاری داشته است

3. می شود از شور بلبل تازه داغ کهنه اش

4. از گلی هر کس که در دل خارخاری داشته است

5. نیست ممکن خنده بر روز سیاه ما کند

6. در نظر هر کس که چشم سرمه داری داشته است

7. غنچه گردیدن نمی داند گل خمیازه ام

8. دیدن لبهای میگون خوش خماری داشته است

9. ریزه خوانی های آن لب، برق خرمن شد مرا

10. آتش یاقوت هم در دل شراری داشته است

11. دل به جا از هرزه گردی های آن بیباک نیست

12. وقت قمری خوش که سرو پایداری داشته است

13. می کند از دیده های پاک، وحشت آن غزال

14. ورنه هر آیینه رو، آیینه داری داشته است

15. عاشقان از خوردن زخمش نمی گردد سیر

16. تیغ خوبان طرفه آب خوشگواری داشته است

17. لاله ای بوده است کز خاکش برآورده است سر

18. عاشقان بی کس اگر شمع مزاری داشته است

19. خضر وقت خود شدم چون سرو از بی حاصلی

20. برگ بی برگی عجب خرم بهاری داشته است

21. ایمن از تیغ زبان نکته گیران گشته است

22. هر که از گردآوری با خود حصاری داشته است

23. گشته اسرار جهان در دیده اش صورت پذیر

24. هر که از زانوی خود آیینه داری داشته است

25. ذوق تسخیرش نمک در چشم ریزد دام را

26. دامن صحرای عبرت خوش شکاری داشته است

27. ریشه غم زعفران شد در دل غمگین مرا

28. این خزان در چاشنی خوش نوبهاری داشته است

29. از شفق صد کاسه خون در فرو رفتن خورد

30. هر که چون خورشید اوج اعتباری داشته است

31. غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش

32. آن که پندارد که در دست اختیاری داشته است

33. پایه بی اعتباری این زمان گشته است پست

34. ورنه در ایام پیشین اعتباری داشته است

35. نیست ممکن غافل از پاس نفس گردد چو صبح

36. هر که صائب در نظر روز شماری داشته است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل صنوبریم همچو بید لرزان است
* ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
شعر کامل
حافظ
* کهربا رنگ آمد اندر بیشهٔ قهرت بقم
* ارغوان رنگ آمد اندر باغ انصافت زریر
شعر کامل
انوری
* در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
* سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
شعر کامل
حافظ