صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 209

1. از غبار خط فزون شد روشنایی دیده را

2. توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را

3. دیده یعقوب می خواهد نسیم پیرهن

4. نیست هر نادیده لایق جامه پوشیده را

5. گر چه باشد صیقل زنگ کدورت ماه عید

6. ناخن الماس باشد، داغ ماتم دیده را

7. خود حساب از پرسش روز حساب آسوده است

8. نیست پروایی ز میزان مردم سنجیده را

9. می نمودم وحشت از کثرت، ندانستم که خار

10. از گریبان سر برآرد دامن برچیده را

11. چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال؟

12. در گریبان تا به کی ریزم گل ناچیده را؟

13. بی قراری های دل زنگ کدورت را فزود

14. پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را

15. بهره زان موی میان نازک خیالان می برند

16. در نیابد هر کسی این معنی پیچیده را

17. زلف با افتادگی بر سر کشان غالب شود

18. فتح باشد در رکاب این رایت خوابیده را

19. نیست جز انسان کسی شایسته اوصاف حق

20. شاه می بخشد به خاصان جامه پوشیده را

21. سخت تر گردد گره، هر گاه صائب تر شود

22. باده هیهات است بگشاید دل غم دیده را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به نام خداوند خورشید و ماه
* که او داد بر آفرین دستگاه
شعر کامل
فردوسی
* من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
* که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
شعر کامل
سعدی
* خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
* بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
شعر کامل
سعدی