صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3141

1. زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد

2. زخونگرمان به بالینم سرشک لاله گون آمد

3. نگردد جمع با شیرین زبانی فارغ البالی

4. به تنگ افتاد شکر تا زبند نی برون آمد

5. مرا چون لاله داغ خشک مغزی نیست امروزی

6. زمغز خاک بیرون کاسه من سرنگون آمد

7. خمار زردرویی داشت در پی چون گل رعنا

8. اگر رنگی به رویم از شراب لاله گون آمد

9. برات رستگاری پاکدامانی است از دوزخ

10. زبی جرمی سیاوش سالم از آتش برون آمد

11. به نان خشک تا قانع شدم از نعمت الوان

12. به ساحل کشتی من سالم از دریای خون آمد

13. گشایش در جهات عالم امکان نمی باشد

14. دوشش زد مهره هر کس از این ششدر برون آمد

15. پی دلجویی فرهاد، با آن لنگر تمکین

16. به جان بی نفس شیرین برون از بیستون آمد

17. به آه گرم دل را آب کن ایمن شو از دوزخ

18. که خامی عود را صائب به آتش رهنمون آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی
* شکایت نامه ما سنگ را در گریه می آرد
* مهیای گرستن شو، دگر مکتوب ما بگشا
شعر کامل
صائب تبریزی
* فریاد مردمان همه از دست دشمنست
* فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
شعر کامل
سعدی