صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3437

1. قبله زن صفتان آینه زر باشد

2. مرد را آینه زندان سکندر باشد

3. از خموشی دهن غنچه پر از زر باشد

4. صدف از بسته لبی مخزن گوهر باشد

5. در سپرداری سیمین بدنان آفتهاست

6. که گریبان صدف چاک ز گوهر باشد

7. باطن و ظاهر خود هر که کند صاف چو بحر

8. ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد

9. در خطرگاه جهان صید سلامت جو را

10. جوشنی بهتر ازان نیست که لاغر باشد

11. بی نیازند ز دنیای دنی ناموران

12. سکه را روی محال است که در زر باشد

13. دشمن خانگی از خصم برونی بترست

14. بیشتر شکوه یوسف ز برادر باشد

15. پا به دامن چو کشیدی به بهشت افتادی

16. دل چو شستی ز طمع چشمه کوثر باشد

17. ناله و آه ندارد اثری در دل عشق

18. تیغ آسوده ز پیچ و خم جوهر باشد

19. بس که ترسیده ام از صورت بی معنی خلق

20. ننهم پا به سرایی که مصور باشد!

21. در کف عشق جوانمرد، دل چاک، مرا

22. ذوالفقاری است که در قبضه حیدر باشد

23. عالم خاک بود منتظم از پست و بلند

24. مصلحت نیست ده انگشت برابر باشد

25. نیست جز چشم تهی رزق حباب از دریا

26. باده خوب است به اندازه ساغر باشد

27. هر که را خوف و رجا نیست زمین گیر بود

28. به کجا می رسد آن مرغ که یک پر باشد؟

29. در قیامت که شود آب ز گرمی دل سنگ

30. چه خلل دارد اگر دامان ما تر باشد؟

31. ما به یک سجده خشکیم ز بیرون قانع

32. تا که را راه به آن مجلس انور باشد

33. نیست ممکن به فراغت نکشد همواری

34. بستر رشته هموار ز گوهر باشد

35. دیده سیر به دست آر درین عرصه که دام

36. از تهی چشمی با خاک برابر باشد

37. نیست چون شعله جواله قرارش صائب

38. شعله گر بستر و بالین سمندر باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
* باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران
شعر کامل
سعدی
* از زبان شکوه ما عیش عالم تلخ شد
* تلخی کام شکر از تلخی بادام ماست
شعر کامل
صائب تبریزی
* جهان سر به سر عبرت و حکمت‌ست
* چرا زو همه بهر من غفلت‌ست
شعر کامل
فردوسی