صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3912

1. سبکروان ز غم روزگار بیخبرند

2. چو دامن فلک از زخم خار بیخبرند

3. جهان به دیده روشندلان نمی آید

4. ستاره های فلک از غبار بیخبرند

5. جماعتی که نفس ناشمرده خرج کنند

6. ز خرده گیری روز شمار بیخبرند

7. درون پرده گروهی که باده می نوشند

8. ز پرده سوزی صبح خمار بیخبرند

9. جماعتی که به جمعیت جهان شادند

10. ز سنگ تفرقه روزگار بیخبرند

11. درین بساط چو آیینه سیه پردازان

12. ز نقش نیک وبد روزگار بیخبرند

13. فکنده اند گروهی که در جهان لنگر

14. ز خوش عنانی لیل ونهار بیخبرند

15. چه نعمتی است که این دیده های کوته بین

16. ز حسن عاقبت انتظار بیخبرند

17. ز روی تازه فصل بهار سوختگان

18. چو لاله از جگر داغدار بیخبرند

19. چو سرو مردم آزاده در جهان صائب

20. ز انقلاب خزان وبهار بیخبرند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا
* سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا
شعر کامل
رهی معیری
* آنچه دیدی بر قرار خود نماند
* وینچه بینی هم نماند بر قرار
شعر کامل
سعدی
* سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
* گله از دوست به دشمن نه طریق ادب‌ست
شعر کامل
سعدی