صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 401

1. به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را

2. غبار خط لب بام است این خورشید تابان را

3. در آن فرصت که نقش خاتم اقبال برگردد

4. هجوم مور سازد بر سلیمان تنگ میدان را

5. مکن در مد احسان کوتهی در روزگار خط

6. که نشتر می کند خشکی رگ ابر بهاران را

7. غبار خط او گفتم شود خاک مراد من

8. چه دانستم زمین پنهان کند رخسار جانان را؟

9. به این دستور اگر دل می رباید آن خط مشکین

10. به یک دل می کند محتاج، زلف عنبرافشان را

11. قلم در پنجه یاقوت شد انگشت حیرانی

12. به دور لعل او تا دید آن خط چو ریحان را

13. مرا چون روز، روشن بود از جوش خریداران

14. که خواهد تخته کرد از خط مشکین حسن دکان را

15. لب جان بخش او را نیست پروا از غبار خط

16. که ظلمت نیل چشم زخم باشد آب حیوان را

17. دل و دینی به کس نگذاشت زنار سر زلفش

18. مگر خط بر سر رحم آورد آن نامسلمان را

19. ز طوق قمریان چون دود از روزن هوا گیرد

20. اگر سرو گلستان بیند آن سرو خرامان را

21. مگر دارد هوای سیر باغ آن شاخ گل صائب؟

22. که گل چون غنچه سازد بهر رفتن جمع دامان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هرگز حدیث زلف تو کوته نمی شود
* این گفت و گوی تا به قیامت مسلسل است
شعر کامل
جامی
* مرا که خال تو فلفل فکنده است برآتش
* چرا ز غالیه دلبند می‌کنی و دلاویز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
* چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند
شعر کامل
خواجوی کرمانی