صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4081

1. نالان مباد هر که به فریاد من رسد

2. دردش مباد هر که به درد سخن رسد

3. انداز ساق عرش کمین پایه من است

4. چون دست فکرتم به کمند سخن رسد

5. چون گل برآورم ز گریبان خاک سر

6. دست نسیم اگر به گریبان من رسد

7. بیگانه را به جلوه گه یار ره مباد

8. سوزم اگر نسیم به پای لگن رسد

9. زنهار از لباس برآ ای صبا ز مصر

10. چشم بدی مباد به آهن پیرهن رسد

11. چون میوه داغدار شد افتد زاعتبار

12. مگذار دست بوسه به سیب ذقن رسد

13. هر برگ لاله ای که سیاهی کند ز دور

14. چون واشکافی از جگر کوهکن رسد

15. روزی که زخم من دهن شکوه واکند

16. چندین هزار نافه مشک ختن رسد

17. با این سربریده چه غماز پیشه است

18. مگذار پای شمع به آن انجمن رسد

19. صائب دری به روی من از فیض وا شود

20. روزی که نامه ای ز ظفر خان به من رسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن سفرکرده کش از ما دل گرفت
* جان فدایش هر کجا منزل گرفت
شعر کامل
جامی
* چشم دل باز کن که جان بینی
* آنچه نادیدنی است آن بینی
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* نماز شام قیامت به هوش بازآید
* کسی که خورده بود می ز بامداد الست
شعر کامل
سعدی