صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5682

1. چند در پرده دل باده گلنار زنیم

2. ای خوش آن روز که می بر سر بازار زنیم

3. چه کند با دل دریایی ما عشق مجاز

4. چه قدر جوش به یک مشت خس و خار زنیم

5. نشد از سبحه و زنار گشادی ما را

6. دست چون زلف مگر بر کمر یار زنیم

7. سایه با شهپر اقبال هما گستاخ است

8. خیز تا دست در آن طره طرار زنیم

9. بیشتر زان که گذاریم درین راه قدم

10. گوهر آبله را بر محک خار زنیم

11. چون سررشته آهنگ به دست دگری است

12. تا به کی ناخن بیهوده بر این تار زنیم

13. دل پریشان و پریشانتر ازو زلف حواس

14. به چه جمعیت خاطر در گفتار زنیم

15. سخت ازین عالم افسرده به تنگ آمده ایم

16. نان خود چند چو خورشید به دیوار زنیم

17. دهن تیشه فرهاد به خون شیرین شد

18. به چه امید دگر تیشه به کهسار زنیم

19. تا گشودیم نظر، رزق فنا گردیدیم

20. چون شکوفه به زمین پیش که دستار زنیم

21. رشته جاذبه مهر به خاک افتاده است

22. چند چون شبنم گل خیمه به گلزار زنیم

23. صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت

24. خاک در دیده این عالم غدار زنیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
* به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
* آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی