صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 710

1. حاجت به خون گرم جگر نیست داغ را

2. روغن ز خود بود گهر شبچراغ را

3. نشکفته است غنچه پیکان ز خون گرم

4. می چون کند شکفته من بی دماغ را؟

5. مرغی که ناله اش نبود آشنای درد

6. زهرست همچو سبزه بیگانه باغ را

7. آزادگان شکسته دل از چرخ نیستند

8. چون گل شکسته موج شراب این ایاغ را

9. آسوده از خزانم و فارغ ز نوبهار

10. در زیر بال خویش کنم سیر باغ را

11. با بدسرشت پرتو نیکان چه می کند؟

12. در بال زاغ نیست اثر چشم زاغ را

13. دل را حیات از نفس آرمیده است

14. بیماری نسیم دهد جان چراغ را

15. صائب مدار چشم گشایش ز آسمان

16. در بیضه راه نیست نسیم فراغ را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از دم سرد خزان بر گل صد برگ نرفت
* آنچه بر زخم من از مرهم کافور آمد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
* چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
شعر کامل
جامی
* بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
* فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
شعر کامل
سعدی