صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 718

1. پیچیده است دست تو دست کلیم را

2. در حقه کرده لعل تو در یتیم را

3. موج از حقیقت گهر بحر غافل است

4. حادث چگونه درک نماید قدیم را؟

5. در قتل ما به نرگس خود مصلحت مبین

6. کاندیشه صحیح نباشد سقیم را!

7. دریاست داغ حوصله من، که چون صدف

8. می پرورم به دست تهی صد یتیم را

9. مخصوص اهل حال بود گوشمال عشق

10. آتش دهد فشار، گل خوش شمیم را

11. گرد خجالت از رخ سایل که می برد؟

12. شرم کرم اگر نگدازد کریم را

13. فقر سیاهرو محک بخل و همت است

14. محتاج از کریم شناسد لئیم را

15. صائب ز بنده های باخلاص می شود

16. هر کس به یک طرف نهد امید و بیم را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
* من مشت خون خویش نمودم حلال تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* با دوست کنج فقر بهشتست و بوستان
* بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری
شعر کامل
سعدی
* دل سراپرده محبت اوست
* دیده آیینه دار طلعت اوست
شعر کامل
حافظ