لینک اشتراک گذاری
کپی شد
صائب تبریزی_دیوانغزل ها
غزل شمارهٔ 751 : چون پای خم به دست فتادت کمر گشا
غزل شمارهٔ 752 : شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
غزل شمارهٔ 753 : چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما
غزل شمارهٔ 754 : آماده است از دل پر خون شراب ما
غزل شمارهٔ 755 : از نان و آب نیست بقا و ثبات ما
غزل شمارهٔ 756 : در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما
غزل شمارهٔ 757 : ای جبهه تو آینه سرنوشت ما
غزل شمارهٔ 758 : بیگانگی شده است ز عالم مراد ما
غزل شمارهٔ 759 : یاقوت کهربا شود از آه سرد ما
غزل شمارهٔ 760 : چون نی ز ناله نیست تهی بندبند ما
غزل شمارهٔ 761 : دود از نهاد خلق برآرد گزند ما
غزل شمارهٔ 762 : داغ است لاله زار دل دردمند ما
غزل شمارهٔ 763 : عالم ختن شد از قلم مشکسود ما
غزل شمارهٔ 764 : دایم شکفته است دل داغدار ما
غزل شمارهٔ 765 : منگر به چشم کم به دل داغدار ما
غزل شمارهٔ 766 : آمیخته است مستی ما با خمار ما
غزل شمارهٔ 767 : با اختیار حق چه بود اختیار ما؟
غزل شمارهٔ 768 : دوری ز خلق، باغ و بهارست پیش ما
غزل شمارهٔ 769 : برق جلال، عین جمال است پیش ما
غزل شمارهٔ 770 : آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما
غزل شمارهٔ 771 : در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما
غزل شمارهٔ 772 : دست فلک کبود شد از گوشمال ما
غزل شمارهٔ 773 : هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما
غزل شمارهٔ 774 : دل از خدا به صنع خدا بسته ایم ما
غزل شمارهٔ 775 : دل از قضا به دست رضا داده ایم ما
غزل شمارهٔ 776 : خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما
غزل شمارهٔ 777 : روشن شود چراغ دل ما ز یکدگر
غزل شمارهٔ 778 : عمری است حلقه در میخانه ایم ما
غزل شمارهٔ 779 : خجلت ز عشق پاک گهر می بریم ما
غزل شمارهٔ 780 : دل را ز قید جسم رها می کنیم ما

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
* ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شعر کامل
سعدی
* احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش
* حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
شعر کامل
سعدی
* ازان چادر قیر بیرون کشید
* بدندان لب ماه در خون کشید
شعر کامل
فردوسی