سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 309

1. نخواهم از سر کویش، به صد چندین جفا رفتن

2. نشاید شیر مردان را، به هر زخمی ز جا رفتن

3. طریق عاشقان دانی، درین ره چیست ای رهرو؟

4. غمش را پیروی کردن، بلا را پیشوا رفتن

5. بساط حضرت جانان، به سر باید سپرد ای جان

6. که جای سرزنش باشد، چنان جایی به پا رفتن

7. مقام کعبه وصل تو، دور افتاده است از ما

8. نه ساز رفتن است آنجا، مرانی برگ نارفتن

9. ز غیرت خلوت دل را، ز غیرت کرده‌ام خالی

10. که غیرت را نمی‌زیبد، درین خلوت سرا رفتن

11. به بوی زلف مشکین تو تا جان در تنم باشد

12. من بیمار خواهم در پی باد صبا رفتن

13. خیالت آشناور شد در آب چشم من گویی

14. چه واجب آشنایی را چنین در خون ما رفتن

15. ازین در هیچ نگشاید، تو را سلمان همی باید

16. سر راهی طلب کردن، پی کاری فرا رفتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
* چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
شعر کامل
حافظ
* من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
* قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
شعر کامل
حافظ
* فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
* یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
شعر کامل
سعدی