سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 148

1. هر که در بند خویشتن نبود

2. وثن خویش را شمن نبود

3. آنکه خالی شود ز خویشی خویش

4. خویشی خویش را وطن نبود

5. من مگوی ار ز خویش بی خبری

6. زان که از خویش مرده من نبود

7. در خرابات هر که مرد از خویش

8. تن او را ز من کفن نبود

9. ارنه‌ای مرده هر چه خواهی گوی

10. از همه جز منت سخن نبود

11. با سنایی ازین خصومت نیست

12. زین خصومت ورا حزن نبود

13. مست باش ای پسر که مستان را

14. دل به تیمار ممتحن نبود

15. راستی را همی چو خواهی کرد

16. نیستی جز هلاک تن نبود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* گل همی گفت ترا نیست بر من قیمت
* سرو می‌گفت ترا نیست بر من مقدار
شعر کامل
انوری
* پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
* که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
شعر کامل
سعدی