سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 46

1. ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست

2. لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست

3. نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم

4. چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست

5. عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز

6. زیرا که جمال تو ز اندازه برونست

7. در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست

8. در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست

9. تا من رخ چون چشمهٔ خورشید تو دیدم

10. چشمم ز غم عشق تو چون چشمهٔ خونست

11. ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست

12. کز عشق تو حال من دل سوخته چونست

13. از مهر تو چون نقطهٔ خونست دلم زانک

14. بر ماه ترا دایرهٔ غالیه گونست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
* که رنج خاطرم از جور دور گردون است
شعر کامل
حافظ
* دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
* که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
شعر کامل
جامی
* هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ایم
* هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ایم
شعر کامل
حافظ