شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 317

1. عشق جانان حیات جان من است

2. خوش حیاتی چنین از آن منست

3. جان دل زنده ام از آن ویست

4. عشق او جان جاودان منست

5. گر فروشم غمش بهر دو جهان

6. نزد اهل نظر زیان منست

7. من امین و امانت سلطان

8. هست محفوظ و در امان منست

9. می خمخانهٔ حدوث و قدم

10. همه از بهر عاشقان منست

11. آن معانی که عارفان جویند

12. گر بدانند در بیان منست

13. این چنین گفته های مستانه

14. سخن اوست وز زبان منست

15. تا بود جان به جان ، محب ویم

16. چون کنم ترک جان که جان منست

17. حکم سید که یرلغ آل است

18. آن به نام من و نشان منست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یافتم روشندلی از گریه های نیمشب
* خاطری چون صبح دارم از صفای نیمشب
شعر کامل
رهی معیری
* اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
* فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را
شعر کامل
سعدی
* دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را
* وز مژه آب داده‌ام باغ نچیدهٔ تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی