اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 102

1. چو شمع سوختم از عشق و شستم از جان دست

2. هنوز گریه نمی داردم ز دامان دست

3. به خاک پای تو ساقی که مردم از حسرت

4. ترحمی، که تو داری به آب حیوان دست

5. بده به تشنه لبان جرعه یی که ساغر بخت

6. چنانکه آمدازین دست می رود زان دست

7. چو گل ز خون دلم دامنت نشان دارد

8. در آستین چه کنی همچو غنچه پنهان دست

9. ز جیب چاک بدیوانگی چه عیب بود

10. مرا که عشق نمی دارد از گریبان دست

11. تو یوسفی چه عجب گر زدیدنت چون گل

12. بخون خویش بود غرقه صدهزاران دست

13. بیاد قبله ابروی آن صنم اهلی

14. گشاده اند به حق کافر و مسلمان دست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بغل از نامۀ احباب پُر کرد و نمی خواند
* که می ترسد شود مکتوب من هم در میان پیدا
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* کدامین آتشین رخسار بزم افروز عالم شد؟
* که خون زاهدان خشک، جوش ارغوان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دارم به شاهی دسترس، کاو منبع فیض است و بس
* در سایهٔ بال مگس، شاهین پران پرورد
شعر کامل
فروغی بسطامی