اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 977

1. از بسکه شدم جامه دران نعره زنان هم

2. دست و دلم از کار شد و تاب و توان هم

3. هرچند زند آتش عشق تو زبانه

4. ظاهر نکنم بلکه نیارم بزبان هم

5. خود را چه بفتراک تو بندم که سر من

6. لایق نبود گر فکنی پیش سگان هم

7. گر خنده زند لعل تو در پوست نگنجد

8. صد تنگدل از شادی و صد غنچه دهان هم

9. نامم بغلام است نشان ور تو نخواهی

10. بر صفحه هستی نهلم نام و نشان هم

11. پیش تو کم از خاک رهست ایشه خوبان

12. گر صرف رود مال و منال و سر و جان هم

13. کی مژده شادی رسد از وصل به اهلی

14. شادست بغم کاش میسر شود آن هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
* دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار
* بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
شعر کامل
حافظ
* می نماید تلخی بادام آخر خویش را
* گرچه شیرین کار او را در شکر پنهان کند
شعر کامل
صائب تبریزی