قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 164

1. دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟

2. که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد

3. ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد

4. چراغ دیده من مرده بود روشن شد

5. به کلبه‌ام که دگر فال روشنایی زد؟

6. که آفتاب تهی‌دیده‌تر ز روزن شد

7. به سینه فاصله زخم‌های شمشیرت

8. به جرم بخیه‌زدن، صرف نوک سوزن شد

9. هنوز تخم امیدم نرسته بود از خاک

10. که برق حسرتم آمد شریک خرمن شد

11. مرا خصومت ایام، حیرت افزاید

12. که هرگزش نشدم دوست، از چه دشمن شد

13. نبسته بود کسی در به روی من قدسی

14. حقیقت قفسم سنگ راه گلشن شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
* وقت آن نیست‌که مهتاب به‌گز پیمایی
شعر کامل
قاآنی
* جهانی ز پیری شده نوجوان
* همه سبزه و آبهای روان
شعر کامل
فردوسی
* گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
* گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
شعر کامل
حافظ