جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 519

1. چو محمل بسته بر عزم سفر جانان برون آید

2. به همراهی او صد کاروان جان برون آید

3. ندارد هیچکس تاب وداع او بگوییدش

4. که بر بیچارگان رحمی کند پنهان برون آید

5. مبند آن ماه گو محمل که می گریند صد بیدل

6. نشاید کاروانی را که در باران برون آید

7. چو گریم بر گرفتاران دل سیل بلا گردد

8. مرا هر قطره خون کز دیدۀ گریان برون آید

9. ز سینه با خیالش رفت جان آری گَهِ رفتن

10. خوش است از صاحب خانه که با مهمان برون آید

11. من بیدل چو از شوق خط و رخسار او میرم

12. ز خاکم جای سبزه لاله و ریحان برون آید

13. نداند جز فغان جامی زبانش چون جرس گویی

14. برای آن بود کز وی همین افغان برون آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا خار غم عشقت آویخته در دامن
* کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها
شعر کامل
سعدی
* اگرچه عارض جانان سرشک و روی من دارد
* یکی چون شاخ آذرگون یکی چون برگ نیلوفر
شعر کامل
امیر معزی
* به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
* که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
شعر کامل
حافظ