اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 21

1. به خرابات گرو شد سر و دستار مرا

2. طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا

3. بفغانند مغان از من و از زاری من

4. شاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا

5. ساخت اندر دل ما یار خراباتی جای

6. ز خرابات به جایی مبر، ای یار، مرا

7. اندر آمد شب و تا صومعه، زین جا که منم

8. راه دورست، درین میکده بگذار مرا

9. مستم از عشق و خراب از می و بیهوش از دوست

10. دستگیری کن و امروز نگه دار مرا

11. رندیی کان سبب کم زنی من باشد

12. به ز زهدی که شود موجب پندار مرا

13. جای من دور کن از حلقهٔ این مدعیان

14. که بدیشان نتوان دوخت به مسمار مرا

15. برتن از عشق چو پر فایده بندی دارم

16. پند بی‌فایده در دل نکند کار مرا

17. گر از این کار زیانم برسد، باکی نیست

18. اوحدی، سود ندارد، مکن انکار مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی
* همت بلنددار که با همت بلند
* هر جا روی به توسن گردون سواره ای
شعر کامل
صائب تبریزی
* نرگس ز نشاط ماه فروردین
* بر دست نهاد ساغر زرین
شعر کامل
امیر معزی