اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 301

1. دل به کسی سپرده‌ام کو همه قصد جان کند

2. کام کسی روا نکرد، اشک بسی روان کند

3. هر که بدید کار ما وین رخ زرد زار ما

4. گفت که: در دیار ما جور چنین فلان کند

5. حجت بندگی بدو، دارم از اعتراف خود

6. بی‌خبرست مدعی، هر چه جزین بیان کند

7. گفت:وفا کنم، دلا، هر چه بگوید آن پری

8. بر همه گوش کن ولی این مشنو که آن کند

9. زلف دراز دست را بند نهاد چند پی

10. ور بخودش فرو هلد بار دگر چنان کند

11. من سخن جفای او با همه گفته‌ام، ولی

12. پند نگیرد اوحدی، تا دل و دین در آن کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را اگر نفسی ماند جز که عشق مکار
* که چیست قیمت مردم هر آنچ می‌جوید
شعر کامل
مولوی
* هرکس زخوان قسمت خود رزق می خورد
* از کم بضاعتی خجل ازمیهمان مباش
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
* ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
شعر کامل
صائب تبریزی