لینک اشتراک گذاری
کپی شد
اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 426

1. سخت زیبا دلبرست او، چشم بد دور از رخش

2. ماه را ماند که می‌تابد همی نور از رخش

3. این پریوش را اگر فردا به فردوس آورند

4. رخ چو بنماید، خجل گردد بسی حور از رخش

5. گر به بستان آید آن گل‌چهر با این غنج و ناز

6. گل بماند در حجاب و غنچه مستور از رخش

7. آیت نصرة بسی خوانم، که از راه وصال

8. باز گردد لشکر امید منصور از رخش

9. همچو من در هجر جانان دور باد از کام دل

10. آنکه می‌دارد مرا بی‌موجبی دور از رخش

11. آنچه مقدور من بیچاره بود، از جان و دل

12. رفت بر باد و نشد یک بوسه مقدور از رخش

13. دست گیرد اوحدی را بی‌شک، ار دستان او

14. داستانی باز گوید پیش دستور از رخش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود
* شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
شعر کامل
سعدی
* نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
* که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
شعر کامل
حافظ
* انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
* من عهد می‌کنم که نگویم دگر سخن
شعر کامل
سعدی