اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 427

1. جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش

2. مقبل آنست که آیی به مبار کبادش

3. دلم از شوق تو شب تا به سحر نعره زنان

4. تو چنان خفته که واقف نه‌ای از فریادش

5. از من خسته لب لعل تو دل خواسته بود

6. کام دل تا ندهد دل نتوانم دادش

7. آدمی باید و حوای دگر دوران را

8. که دگر مثل تو فرزند بباید زادش

9. تن من شد ز تمنای سر کوت چو خاک

10. وقت آنست که همراه کنم با بادش

11. دوستی را که مه وصال به اندیشهٔ تست

12. کی توان گفت که: یک روز می‌آور یادش؟

13. در دل آن خانه که کردم به وفای تو بنا

14. موج توفان قیامت نکند بنیادش

15. اوحدی، با غم شیرین‌دهنان زور مکن

16. کین نه کوهیست که سوراخ کند فرهادش

17. آهنین پنجه اگر کوه ز جا برگیرد

18. نکند فایده بر سنگدلان پولادش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رفتی و همچنان به خیال من اندری
* گویی که در برابر چشمم مصوری
شعر کامل
سعدی
* تا به شطرنج نظر با آن دو رخ بردیم دست
* در نخستین دست نقدِ دین و دل در باختیم
شعر کامل
جامی
* می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
* همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
شعر کامل
حافظ