اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 585

1. امروز عید ماست، که قربان او شدیم

2. اکنون شویم شاه، که دربان او شدیم

3. چندان غریب نیست که باشد غریب‌دار

4. این سرو ماه چهره، که مهمان او شدیم

5. ای بادصبح، بگذر و از ما سلام کن

6. بر روضه‌ای، که عاشق رضوان او شدیم

7. فرخنده یوسفیست، که زندان اوست دل

8. زیبا محمدیست، که سلمان او شدیم

9. این خواجه از کجاست؟ که «طوعا و رغبة»

10. بی‌کره و جبر بندهٔ فرمان او شدیم

11. تا ما گدای آن رخ و درویش آن دریم

12. ننشست خسروی، که ز سلطان او شدیم

13. گفتم: ز درد عشق تو شد اوحدی هلاک

14. گفتا: چه غم ز درد؟ که درمان او شدیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برای خاطر غیرم به صد جفا کشتی
* ببین برای که ای بی‌وفا کرا کشتی
شعر کامل
محتشم کاشانی
* ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد
* ای دوست قمر خوشتر یا آنک قمر سازد
شعر کامل
مولوی
* زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان؟
* حیف باشد اینقدر کوتاه بین باد کسی!
شعر کامل
صائب تبریزی