صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2175

1. بی دادرس آن کس که فغان چون جرسش هست

2. خاموش نگردد ز فغان تا نفسش هست

3. چون رشته محال است کند راست نفس را

4. آن دانه گوهر که گره پیش و پسش هست

5. آن کس که کسش نیست، کس اوست خداوند

6. بیکس بود آن کس که درین خانه کسش هست

7. غافل نشود یک نفس از بال رساندن

8. هر مرغ که امید نجات از قفسش هست

9. در گردن خورشید کند دست حمایل

10. چون صبح هر آن کس که اثر در نفسش هست

11. تا هیچ نگردی، نتوانی همه گردید

12. کز بحر حباب است جدا تا نفسش هست

13. صائب چه خیال است کند خواب فراغت

14. چون نفس کسی را که سگی در مرسش هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت
* بیار کشتی می، نوبت پیاله گذشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود
* آمدم تا عذر خواهم ساعتی از کار خود
شعر کامل
مولوی
* خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
* بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
شعر کامل
سعدی