صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5030

1. مکن خراش دل سنگ نیز پیشه خویش

2. که کشته می شوی آخر به زخم تیشه خویش

3. زشرم صورت شیرین مرا میسر نیست

4. ز دور بوسه زدن بر دهان تیشه خویش

5. مرا به دار فنای زمانه چون حلاج

6. بجز رسن نبود بهره ای ز پیشه خویش

7. که غیر سبزه خط تو ای بهار امید

8. رسانده است در آتش به آب، ریشه خویش ؟

9. به لطف شیشه گر، امید من درست بود

10. ازان دریغ ندارم زسنگ شیشه خویش

11. دوام خنده شادی چو غنچه یک دهن است

12. خوشم به تنگدلی با غم همیشه خویش

13. چو پیش صرصر مرگ است کوه و کاه یکی

14. به سنگ خاره چه محکم کنیم ریشه خویش ؟

15. نمی رسد به غزالان فربه آسیبی

16. اگر ز پهلوی لاغر کنند بیشه خویش

17. شدم به خوردن دل قانع از جهان صائب

18. چو شیر پا نگذارم برون ز بیشه خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نمی توان غم دل را به خنده بیرون برد
* ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر بود برگ گل سوریت از خار مترس
* ور هوای چمنت نیست بگلزار مرو
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* برخسارگان چون سهیل یمن
* بنفشه گرفته دو برگ سمن
شعر کامل
فردوسی