صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5780

1. روی سخن ز آینه رویان ندیده ام

2. گاهی ز پشت آینه حرفی شنیده ام

3. در قبضه من است رگ خواب هر چه هست

4. هر کوچه ای که هست به عالم دویده ام

5. لب تشنه فراقم و آماده وداع

6. تیر ز شست جسته، کمان کشیده ام

7. از جور روزگار ندارم شکایتی

8. این گرگ را به قیمت یوسف خریده ام

9. دامن فشان گذشته ام از باغ چون نسیم

10. چون گل به رنگ و بوی بساطی نچیده ام

11. مورم ولی به بال و پر حرف شکرین

12. خود را به روی دست سلیمان کشیده ام

13. جوشیده ام به دشمن خونخوار چون شراب

14. بر روی تیغ گرمتر از خون دویده ام

15. آن دانه ام که سرمه شده است استخوان من

16. تا خویش را ز خوشه به خرمن کشیده ام

17. چون شمع اگر چه هر رگ من جوی آتشی است

18. در کام اهل دل ثمر نارسیده ام

19. همت به سیر چشمی من ناز می کند

20. آب حیات را به تکلف چشیده ام

21. بر روی نازبالش گل تکیه می کند

22. عاشق به شوخ چشمی شبنم ندیده ام

23. اهل نظر به چشم مرا جای می دهند

24. آن قطره ام کز آبله دل چکیده ام

25. صائب چو نیست اهل دلی در بساط خاک

26. من نیز پا به دامن عزلت کشیده ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پشت طاقت بنفشه را خم شد
* بهر خود در لباس ماتم شد
شعر کامل
هلالی جغتایی
* این گردباد نیست که بالا گرفته است
* از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
* خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
شعر کامل
حافظ