لینک اشتراک گذاری
کپی شد
مولوی_مثنوی معنویدفتر دوم
شماره 61 - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش : گفت پیغامبر مر آن بیمار را
شماره 62 - بیدار کردن ابلیس معاویه را کی خیز وقت نمازست : در خبر آمد که خال مؤمنان
شماره 63 - از خر افکندن ابلیس معاویه را و روپوش و بهانه کردن و جواب گفتن معاویه او را : گفت هنگام نماز آخر رسید
شماره 64 - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را : گفت ما اول فرشته بوده‌ایم
شماره 65 - باز تقریر کردن معاویه با ابلیس مکر او را : گفت امیر او را که اینها راستست
شماره 66 - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را : گفت ابلیسش گشای این عقده‌ها
شماره 67 - عنف کردن معاویه با ابلیس : گفت امیر ای راه‌زن حجت مگو
شماره 68 - نالیدن معاویه به حضرت حق تعالی از ابلیس و نصرت خواستن : این حدیثش همچو دودست ای اله
شماره 69 - باز تقریر ابلیس تلبیس خود را : گفت هر مردی که باشد بد گمان
شماره 70 - باز الحاح کردن معاویه ابلیس را : گفت غیر راستی نرهاندت
شماره 71 - شکایت قاضی از آفت قضا و جواب گفتن نایب او را : قاضیی بنشاندند و می‌گریست
شماره 72 - به اقرار آوردن معاویه ابلیس را : تو چرا بیدار کردی مر مرا
شماره 73 - راست گفتن ابلیس ضمیر خود را به معاویه : از بن دندان بگفتش بهر آن
شماره 74 - فضیلت حسرت خوردن آن مخلص بر فوت نماز جماعت : آن یکی می‌رفت در مسجد درون
شماره 75 - تتمهٔ اقرار ابلیس به معاویه مکر خود را : پس عزازیلش بگفت ای میر راد
شماره 76 - فوت شدن دزد بواز دادن آن شخص صاحب‌خانه را کی نزدیک آمده بود کی دزد را دریابد و بگیرد : این بدان ماند که شخصی دزد دید
شماره 77 - قصهٔ منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان : یک مثال دیگر اندر کژروی
شماره 78 - فریفتن منافقان پیغامبر را علیه السلام تا به مسجد ضرارش برند : بر رسول حق فسونها خواندند
شماره 79 - اندیشیدن یکی از صحابه بانکار کی رسول چرا ستاری نمی‌کند : تا یکی یاری ز یاران رسول
شماره 80 - قصهٔ آن شخص کی اشتر ضالهٔ خود می‌جست و می‌پرسید : اشتری گم کردی و جستیش چست
شماره 81 - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرون‌شو و مخلص یافتن : همچنانک هر کسی در معرفت
شماره 82 - امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شری کی در ویست : یک نظر قانع مشو زین سقف نور
شماره 83 - شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده : اشتری گم کرده‌ای ای معتمد
شماره 84 - بیان آنک در هر نفسی فتنهٔ مسجد ضرار هست : چون پدید آمد که آن مسجد نبود
شماره 85 - حکایت هندو کی با یار خود جنگ می‌کرد بر کاری و خبر نداشت کی او هم بدان مبتلاست : چار هندو در یکی مسجد شدند
شماره 86 - قصد کردن غزان بکشتن یک مردی تا آن دگر بترسد : آن غزان ترک خون‌ریز آمدند
شماره 87 - بیان حال خودپرستان و ناشکران در نعمت وجود انبیا و اولیا علیهم السلام : هر که زیشان گفت از عیب و گناه
شماره 88 - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را : گفت پیری مر طبیبی را که من
شماره 89 - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد : کودکی در پیش تابوت پدر
شماره 90 - ترسیدن کودک از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص کی ای کودک مترس کی من نامردم : کنک زفتی کودکی را یافت فرد

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
* که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
شعر کامل
سعدی
* قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
* اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
شعر کامل
سعدی
* چو خورشیدست پیدا راز عشق از سینه عاشق
* نباشد نامه پیچیده، صحرای قیامت را
شعر کامل
صائب تبریزی