لینک اشتراک گذاری
کپی شد
نزاری قهستانی_دیوانغزل ها
غزل شمارهٔ 841 : ترا به جان و دل از جان و دل وفادارم
غزل شمارهٔ 842 : ز عمرم چه حاصل چو یاری ندارم
غزل شمارهٔ 843 : چرا چنین شب و روز انتظار می دارم
غزل شمارهٔ 844 : در عشق تو از نوکِ قلم دود برآرم
غزل شمارهٔ 845 : شب ها همه شب در انتظارم
غزل شمارهٔ 846 : که می‌برد ز رفیقان به دوستان خبرم
غزل شمارهٔ 847 : آخر ای راحت جان جور تو تا چند برم
غزل شمارهٔ 848 : گر بنویسم که چون بی تو به سر می برم
غزل شمارهٔ 849 : یاد باد آن شب که در بیت الحرم
غزل شمارهٔ 850 : منم که برنکنم از آستان یار سرم
غزل شمارهٔ 851 : فتاد بر صنمی دی به رهگذر نظرم
غزل شمارهٔ 852 : به دیده ی دل ناظر به هر چه در نگرم
غزل شمارهٔ 853 : توبه ای کردم و گفتم که دگر می نخورم
غزل شمارهٔ 854 : من زدست ساقیان غیب صهبا می خورم
غزل شمارهٔ 855 : جان و دل بنهاده ام تا می خورم
غزل شمارهٔ 856 : دلم ببرد و قرارم برفت و معذورم
غزل شمارهٔ 857 : ای بی خبر ز دردِ دلِ مهرپرورم
غزل شمارهٔ 858 : به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
غزل شمارهٔ 859 : فغان از مردمِ چشمم که بیرون می دهد رازم
غزل شمارهٔ 860 : چو لطف کردی و برداشتی به اعزازم
غزل شمارهٔ 861 : نیامدی و من از انتظار می سوزم
غزل شمارهٔ 862 : هم از شکستنِ پیمانِ یار می ترسم
غزل شمارهٔ 863 : دگر سفر نکنم گر به دوست بازرسم
غزل شمارهٔ 864 : چنان غمِ تو فرو بست راه بر نفسم
غزل شمارهٔ 865 : دل ندارم که ز رویِ تو شکیبا باشم
غزل شمارهٔ 866 : نه روی و رهی که با تو باشم
غزل شمارهٔ 867 : به اختیار ز روی تو بر ندارم چشم
غزل شمارهٔ 868 : بر یاد روی دوستان جام مصفا می کشم
غزل شمارهٔ 869 : ای امیدم به تو نومید مکن از خویشم
غزل شمارهٔ 870 : مریم دوشیزه عیسی در شکم

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
* از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
شعر کامل
رهی معیری
* دل از نور ایمان گر آگنده‌ای
* ترا خامشی به که تو بنده‌ای
شعر کامل
فردوسی
* همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
* که استخوان خورد و جانور نیازارد
شعر کامل
سعدی