لینک اشتراک گذاری
کپی شد
عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان
شمارهٔ 61-سخن دیوانه‌ای دربارهٔ عالم : نیم شب دیوانه‌ای خوش می‌گریست
شمارهٔ 62-حکایت احمد حنبل که پیش بشر حافی می‌رفت : احمد حنبل امام عصر بود
شمارهٔ 63-حکایت پادشاه هندوان که اسیر محمود گشت و مسلمان شد : هندوان را پادشاهی بود پیر
شمارهٔ 64-حکایت مردی غازی و مردی کافر که مهلت نماز به یکدیگر دادند : غازیی از کافری بس سرفراز
شمارهٔ 65-حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها : ده برادر قحطشان کرده نفور
شمارهٔ 66-حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهٔ ژنده‌پوش : در خراسان بود دولت بر مزید
شمارهٔ 67-حکایت دیوانه‌ای که از سرما به ویرانه‌ای پناه برد و خشتی بر سرش خورد : گفت آن دیوانهٔ تن برهنه
شمارهٔ 68-حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید : بود در کاریز بی‌سرمایه‌ای
شمارهٔ 69-قحطی مصر و مردن مردم و گفتهٔ مرد دیوانه : خاست اندر مصر قحطی ناگهان
شمارهٔ 70-حکایت دیوانه‌ای که تگرگی بر سرش خورد و گمان برد کودکان بر سر او سنگ می‌زنند : بود آن دیوانه خون از دل چکان
شمارهٔ 71-گفتهٔ واسطی که گذارش بر گور جهودان افتاد : واسطی می‌رفت سرگردان شده
شمارهٔ 72-پاسخ بایزید به نکیر و منکر : چون برفت از دار دنیا بایزید
شمارهٔ 73-حکایت درویش حق‌جو و راز و نیاز او : بود درویشی ز فرط عشق زار
شمارهٔ 74-حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد : یک شبی محمود دل پر تاب شد
شمارهٔ 75-سقایی که از سقای دیگر آب خواست : می‌شد آن سقا مگر آبی به کف
شمارهٔ 76-حکایت شیخ بوبکر نشابوری که خرش بر لاف زدن او بادی رها کرد : شیخ بوبکر نشابوری به راه
شمارهٔ 77-حکایت رازجویی موسی از ابلیس : حق تعالی گفت با موسی به راز
شمارهٔ 78-عقیدهٔ مردی پاک‌دین دربارهٔ مبتدی : پاک دینی گفت آن نیکوترست
شمارهٔ 79-شیخی که از سگی پلید دامن در نچید : در بر شیخی سگی می‌شد پلید
شمارهٔ 80-حکایت عابدی که در زمان موسی مشغول ریش خود بود : عابدی بودست در وقت کلیم
شمارهٔ 81-حکایت ابلهی که در آب افتاد و ریش بزرگش وبال او بود : داشت ریشی بس بزرگ آن ابلهی
شمارهٔ 82-حکایت صوفیی که هرگاه جامه می‌شست باران می‌آمد : صوفیی چون جامه شستی گاه گاه
شمارهٔ 83-حکایت دیوانه‌ای که در کوهسار با پلنگان انس کرده بود : بود مجنونی عجب در کوه سار
شمارهٔ 84-حکایت عزیزی که از داشتن خداوند شادی میکرد : آن عزیزی گفت شد هفتاد سال
شمارهٔ 85-حکایت مستی که مست دیگر را بر مستی ملامت میکرد : بود مستی سخت لایعقل، خراب
شمارهٔ 86-حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید : بود مردی شیردل خصم افکنی
شمارهٔ 87-حکایت محتسبی که مستی را میزد و گفتار آن مست : محتسب آن مرد را می‌زد به زور
شمارهٔ 88-گفتهٔ بوعلی رودبار در وقت مرگ : وقت مردن بوعلی رودبار
شمارهٔ 89-پیام خداوند به بندگان توسط داود : حق تعالی گفت ای داود پاک
شمارهٔ 90-نارضا بودن ایاز از اینکه محمود سلطنت را به او داد : گفت ایاز خاص را محمود خواند

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* بی تو گفتم که صبر پیشه کنم
* گفتم امّا نمی توانم کرد
شعر کامل
جامی
* آفتابی در یکی ذره نهان
* ناگهان آن ذره بگشاید دهان
شعر کامل
مولوی
* کسی که دست به زلف دراز او دارد
* چرا به دامن این عمر مختصر چسبد؟
شعر کامل
صائب تبریزی