لینک اشتراک گذاری
کپی شد
عرفی شیرازی_دیوانغزل ها
غزل شمارهٔ 541 : صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته
غزل شمارهٔ 542 : خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز ده
غزل شمارهٔ 543 : ساغر لب ریز وصل، بر کف مشتاق نه
غزل شمارهٔ 544 : عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه
غزل شمارهٔ 545 : شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده
غزل شمارهٔ 546 : جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده
غزل شمارهٔ 547 : به کشتن من عاجز شتاب، یعنی چه
غزل شمارهٔ 548 : نه بی موجب به خاکم، از سم اسبش، نشان مانده
غزل شمارهٔ 549 : بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده
غزل شمارهٔ 550 : از سفر می آیی و تاراج عزت کرده ای
غزل شمارهٔ 551 : ای که سر تا قدمم را به جنون داشته ای
غزل شمارهٔ 552 : تا مژدهٔ زخم دگر، دامن کش جان کرده ای
غزل شمارهٔ 553 : ای عشق خوش تهیهٔ لذات کرده ای
غزل شمارهٔ 554 : ای نه فلک ز خوشهٔ صنع تو دانه ای
غزل شمارهٔ 555 : بشتاب در راه طلب، بگذر ز هر آسودنی
غزل شمارهٔ 556 : بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی
غزل شمارهٔ 557 : اگر آرایش از دکانچهٔ ناموس بستانی
غزل شمارهٔ 558 : تا بدانی که دوستدار کشی
غزل شمارهٔ 559 : من صید غم عشوه نمایی که تو باشی
غزل شمارهٔ 560 : نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما به مستی
غزل شمارهٔ 561 : گمان دارم که این درد و تحمل می کند کاری
غزل شمارهٔ 562 : چندم ای نالهٔ سحر بکُشی
غزل شمارهٔ 563 : تا خون نخوری چاشنی درد ندانی
غزل شمارهٔ 564 : باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی
غزل شمارهٔ 565 : به شمعی کو صبا کرده به خلوت، ای داری
غزل شمارهٔ 566 : صنم گفتم دلا جان تازه کردی
غزل شمارهٔ 567 : امشب که به سر شراب داری
غزل شمارهٔ 568 : تا در قدحم بادهٔ امید نیابی
غزل شمارهٔ 569 : با گلهٔ دوستان هست حلاوت بسی
غزل شمارهٔ 570 : نه از غربت اندر وطن می روی

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* آن مه به جانب سفر آهنگ می کند
* صحرا و شهر بر دل ما تنگ می کند
شعر کامل
جامی
* هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
* نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
شعر کامل
سعدی
* کسی نیک بیند به هر دو سرای
* که نیکی رساند به خلق خدای
شعر کامل
سعدی